ادریس در قرآنادریس پیامبری در عصری بین آدم و نوح (علیهماالسلام) بود. ۱ - شناخت اجمالیبرخی بر آنند که ادریس در بابل به دنیا آمد؛ [۲]
قصص الانبیاء، النجار، ص۲۵.
ولی بیشتر مورّخان گفتهاند:او در کشور « مصر » شهر «منف» به دنیا آمده و در ۶۵ سالگی با هدانه (ادانه) دختر باویل بن محویل بن خَنُوخ بن قین بن آدم (علیهالسلام) ازدواج کرد و از وی، دارای فرزندانی شد که مشهورترین آنها « متوشالح » (مَتوشَلَخ) بود. عمر او را ۳۶۵، ۳۰۰ یا ۱۶۵ سال نقل کردهاند. [۳]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۸.
[۴]
تاریخ الخمیس، ج۱، ص۶۷.
[۵]
الکامل، ج۱، ص۵۱.
۲ - کاربرد قرآنیدر قرآن کریم نام «ادریس» دو بار بهصورت صریح آمده است:در آیه ۵۶ مریم وی را پیامبری بسیار راستگو که خداوند او را به جایگاهی والا برده دانسته است، و در آیات ۸۵-۸۶ انبیاء نام او در شمار چند پیامبر دیگر که همه آنان از صالحان و صابران بودهاند، دیدهمیشود. طبق برخی از قرائتهای شاذ آیات ۱۲۳ و۱۳۰ صافات نیز درباره ادریس خواهد بود. [۱۰]
التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱.
[۱۱]
روحالمعانی، مج۱۳، ج۲۳، ص۲۰۳.
۳ - وجه تسمیهبیشتر لغویان «ادریس» را واژهای عربی و از مادّه «درس» مشتق دانسته و وجه این نامگذاری را کثرت دانش یا ممارست او بر آموزش، ذکر کردهاند؛ [۱۳]
لسان العرب، ج۴، ص۳۲۹.
[۱۴]
مجمعالبیان، ج۶، ص۸۰۲.
اگرچه برخی به اشتقاق آن از مادّه «دروس» بهمعنای پنهان شدن، معتقد بوده و علّت آن را پنهان شدن ناگهانی ادریس بیان نمودهاند. [۱۵]
لغتنامه، ج۱، ص۱۳-۲۵.
[۱۶]
اعلام قرآن، ص۱۰۰.
در برابر دیدگاه پیشین، بعضی آن را واژهای عجمی و غیر منصرف شمردهاند. [۱۷]
تاجالعروس، ج۸، ص۲۸۳.
[۱۹]
مجمعالبحرین، ج۴، ص۷۰.
۴ - نامها و القابآن گونه که از بیشتر کتابهای تاریخی، تفسیری و... بر میآید، «ادریس» همان «اخنوخ» یا خنوخ، و خنوع است که نزد اهلکتاب، یکی از پیامبران پیش از نوح بوده و کتابهای فراوانی به او نسبت داده شده است. [۲۰]
مجمعالبیان، ج۶، ص۸۰۱.
[۲۱]
فصوص الحکم، ج۲، ص۴۴-۴۵.
در روایتی، اباذر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل میکند:۴ نفر از انبیا: آدم ، شیث ، اخنوخ (علیهمالسلام)، ادریس و او نخستین کسی است که با قلم نوشت و نوح (علیهالسلام) سریانیاند. [۲۳]
الخصال، ج۲، ص۵۲۴.
[۲۴]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۶.
گفته شده:«ادریس» نزد یونانیان «ارمیس»، «طرمیس» یا «هرمس حکیم» نام دارد [۲۵]
التحقیق، ج۱، ص۵۷.
[۲۶]
ربیع الابرار، ج۲، ص۵۳۶.
[۲۷]
مروجالذهب، ج۱، ص۳۵.
و بر پایه برخی از منابع، کیومرث را از نیای وی شمرده و اسطورههای فراوانی را به او نسبت دادهاند. [۲۸]
فصوصالحکم، ج۲، ص۴۴.
[۲۹]
قصصالانبیاء، جویری، ص۳۹.
[۳۰]
المفصل، ج۸، ص۱۹۷-۱۹۸.
گاهی او را «مثلّث النِعَم» یا «مثلث الحکمه» یعنی دارای نعمت پادشاهی، حکمت و نبوت و «هرمس الهرامسه» و «اوریای سوم» پس از آدم و شیث (علیهماالسلام) لقب دادهاند. [۳۲]
قصص الانبیاء، النجار، ص۲۴-۲۵.
[۳۳]
اعلام قرآن، ص۱۰۵.
نسب ادریس در کتاب مقدس [۳۴]
کتاب مقدس، پیدایش ۵:۱۲۰.
و در بیشتر کتابهای تاریخی و تفسیری به این ترتیب آمدهاست:«ادریس» «اخنوخ» بن یرد (یارد، یارید) بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم (علیهماالسلام). [۳۶]
تاریخطبری، ج۱، ص۱۰۶.
۵ - قدرت علمیادریس از جهت علم و حکمت در مقام والایی بوده است و «اوّلیاتی» را به او نسبت دادهاند؛ چنانکه میگویند:او نخستین کسی بود که از حرکت ستارگان و اجرام آسمانی سخن بهمیان آورد. پزشکی را بنیاد نهاد و شهرهای بسیاری را بنا کرد. او همچنین نخستین کسی بود که خط نوشت و لباس دوخت. مردم پیش از آن برای پوشش بدن خویش، از پوست حیوانات استفاده میکردند. [۳۸]
الخصال، ج۲، ص۵۲۴.
[۳۹]
المعارف، ص۱۰.
[۴۰]
المفصّل، ج۸، ص۱۹۷-۱۹۸.
بسیاری از مفسّران و مورّخان معتقدند که ادریس آموختههایی را از «غوثاذیمون» که همان «شیث» پیامبر است، فرا گرفته. [۴۲]
اعلام قرآن، ص۱۰۴.
[۴۳]
الملل و النحل، ج۲، ص۴.
برخی ادریس را نخستین پیامبر بعد از حضرت آدم (علیهالسلام) دانسته و گفتهاند:ادریس مردم را از مخالفت با شریعت آدم (علیهالسلام) نهی میکرد؛ ولی به جز تعداد اندکی، بیشتر مردم از دستورهای وی سرپیچیدند. [۴۵]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۶.
[۴۶]
عللالشرایع، ج۱، ص۴۰-۴۱.
۶ - مبارزه با شرکعدهای نیز گفتهاند:در زمان «یارد» پدر ادریس، بتپرستی در میان قابیلیان متداول شده بود. خداوند ادریس را به پیامبری برگزید و با کوشش وی، بتپرستی رو به افول نهاد و برخی از بتها نیز نابود شدند. [۴۷]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۰۷.
[۴۸]
اثبات الوصیه، ص۲۶.
[۴۹]
کمال الدین، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.
گروهی نیز بر این باورند که خداوند ادریس را بهسوی آتشپرستان قوم قابیل که به مکر شیطان به این منکر روی آورده بودند، فرستاد. [۵۰]
قصص الانبیاء، جویری، ص۳۶-۳۷.
در زیارت ناحیه مقدسه بعد از آدم و شیث (علیهماالسلام) به ادریس در جایگاه پیامبری که با دلیل برای خدا قیام نمود، درود فرستاده شدهاست. ۷ - صحف ادریستعداد صحف ادریس را ۳۰ یا ۵۰ صحیفه گفتهاند، و مجلسی (رحمه الله) ۲۹ صحیفه بر شمرده که «ابنمتویه» آنها را از سریانی به عربی ترجمه کرده است. [۵۲]
بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۵۲-۴۵۳.
[۵۳]
فصوصالحکم، ج۲، ص۲۵۷.
[۵۴]
الاختصاص، ص۲۶۴.
صحفی را نیز به «اخنوخ» کتاب مقدس نسبت دادهاند که از «سودا پیگرافا» ی عهد عتیق (در زبان یونانی بهمعنای نوشتههای جعلی) است و بعد از کتاب مقدس و «اپوکریفا» در رتبه سوم بوده، اعتبار چندانی ندارند. این صحف عبارتند از:۱. صحیفههای حبشی اخنوخ. ۲. کتاب اخنوخ اسلاوی. ۳. نسخه عبری کتاب اخنوخ. ۴. صحیفههای عربی ادریس. ۵. صحف منسوب به ادریس. ۶. سنن ادریس. [۵۵]
هفت آسمان ش ۳۴، ص۲۱-۵۶.
[۵۶]
؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۳۳۵-۳۳۶.
در قرآن کریم ، از این صحف به صراحت سخنی نیامده؛ ولی بسیاری از مفسران، مراد از «الصُّحُفِ الاولی» در آیه۱۸ اعلی را صحف ادریس و شیث میدانند. [۵۹]
مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۲۲.
[۶۰]
؛ نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۰.
۸ - خصیصه اخلاقیدر آیات ۸۵-۸۶ انبیاء از «اسماعیل»، «ادریس» و « ذُوالکفل » به عنوان سه پیامبری که از صابران و صالحان و شایسته مشمول رحمت الهی بودهاند، یادشده است:«واِسمعیلَ و اِدریسَ و ذَاالکفلِ کلٌّ مِنَ الصّبِرین _ و اَدخَلنهُم فی رَحمَتِنا اِنَّهُم مِنَ الصّلِحین». طوسی ، طبرسی و برخی دیگر، صابر بودن ادریس را شکیبایی وی در بلای الهی و عمل به طاعت او و تحمّل سختی رسالت میدانند. و گفتهاند:نخستین کسی بود که بر قوم خود برانگیخته شد و آنها را بهسوی دین دعوت نمود؛ ولی آنها از پذیرش سخنان وی خود داری کردند و گرفتار خشم خداوند شدند. [۶۲]
مجمعالبیان، ج۷، ص۹۴.
[۶۳]
التبیان، ج۷، ص۲۷۲.
همچنین در ذیل آیه «واَدخَلنهُم فی رَحمَتِنا...» داخل شدن در رحمت الهی را فراگیرتر از رحمت عمومی خدا و مرتبهای بالاتر از آن شمردهاند. گویی این پیامبران با تمام جسم و جانشان در رحمت الهی غرق شدند و این، بیانگر مقام والای آنها است. برخی نیز مراد از آن را داخل شدن در بهشت دانسته و جمله «اِنَّهُم مِنَ الصّلِحین» را تعلیل آن بیان کردهاند. [۶۵]
مجمعالبیان، ج۷، ص۹۵.
[۶۶]
تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۱۷.
در جایی دیگر از «ادریس» به عنوان پیامبری بسیار راستگو که خداوند او را به مکان والا یادشده است:«واذکر فِی الکتبِ اِدریسَ اِنَّه کانَ صِدّیقًا نَّبیّا _ و رَفَعنهُ مَکانًا عَلیّا». کتاب مقدس نیز درباره او میگوید:خنوخ با خدا میزیست و خدا او را به حضور خود بهبالابرد. [۶۸]
کتاب مقدس، پیدایش، ۵:۲۱۲۴.
۹ - دیدگاه مفسران در مورد«صِدّیقًا و نَّبیّا» و «مکان علیّ»علاّمه طباطبایی در ذیل آیه ۴۱ مریم درباره دو واژه «صِدّیقًا و نَّبیّا» که دو ویژگی حضرت ابراهیم (علیهالسلام) است، میگوید:کلمه «صدّیق» در ظاهر، اسم مبالغه از «صدق» است و کسی را که در راستی مبالغه میکند، یعنی آنچه را انجام میدهد، میگوید و آنچه را میگوید، انجام میدهد، و بین گفتار و کرداراو تناقضی نیست، «صدّیق» گویند. برخی نیز واژه «صدیق» را اسم مبالغه برای «تصدیق» دانسته و گفتهاند:معنایش این است که این پیامبر با زبان و رفتار خویش حق را تصدیق میکرده است؛ امّا درباره کلمه «نَّبیّا» گفته شده:«نبیّ» بر وزن «فعیل» از مادّه «نبأ» گرفته شده و دلیل نامگذاری پیامبران به آن، به این است که ایشان با دریافت وحی، از عالم غیب خبر داشتند. برخی نیز این واژه را از «نبوة» بهمعنای «رفعت»، مشتق دانسته و انبیا را بهسبب مقام والایشان «نبی» خواندهاند. درباره «مکان علیّ» بین مفسران اختلاف نظر است. بیشتر مفسّران اهلسنّت و برخی از شیعه گفتهاند:خداوند او را به آسمانها برد و برخی از آنها بر این باورند که او به آسمان چهارم [۷۱]
التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۳۳.
[۷۲]
تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۱۳۳.
[۷۳]
التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۱۳۲.
یا ششم [۷۴]
تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۷۹.
[۷۵]
تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۱۳۳.
[۷۶]
الکشّاف، ج۳، ص۲۴.
برده شد و هنوز زنده است؛ ولی با توجّه به اقوال مفسّران و سیاق آیه به نظر میرسد که مراد از «رَفَعنهُ مَکانًا عَلیّا» نیل به مقام و منزلتی معنوی است که ادریس با نبوّت بدان دست یافت، نه ارتفاع مکانی؛ زیرا رفعت مکانی هر چند بلندترین مکانهای متصور باشد، مزیتی بهشمار نمیآید. ۱۰ - صعود به آسمانیدرباره چگونگی صعود آسمانی ادریس در کتابهای تفسیر و تاریخ و برخی از روایات، داستانهایی نقل شده که برخی از آنها از اسرائیلیات است. از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:فرشتهای مورد خشم خدا قرار گرفته، خداوند او را از آسمانها به زمین فرو آورد و در زمین مورد شفاعت ادریس قرار گرفت و بخشیده شد. آن فرشته در جبران این شفاعت، ادریس را به آسمان چهارم برده، ملکالموت او را در آنجا قبض روح نمود. [۷۸]
قصص الانبیاء، راوندی، ص۸۰۸۱.
[۸۰]
الروض الانف، ج۱، ص۱۶۲.
داستانهای دیگری نیز درباره رؤیت بهشت و جهنّم و مستجابالدعوه بودن ادریس نقل شده است. [۸۳]
قصصالانبیاء، راوندی، ص۷۷-۷۸.
[۸۴]
روض الجنان، ج۱۳، ص۹۶.
۱۱ - مراد از الیاس در قرآنبرخی از مفسران در ذیل آیههای:«وزَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین» و «واِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین» «الیاس» را همان «ادریس» دانسته، ویژگیها و داستانهایی را که برای ادریس گفته شده، در ذیل این آیات برای «الیاس» آوردهاند. [۸۷]
مجمعالبیان، ج۴، ص۵۱۰.
[۸۸]
تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۴۲۷.
[۸۹]
التفسیرالکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱.
برخی آیه «سَلمٌ عَلیاِلیاسین» را «سَلمٌ عَلی اِدراسین» یا «اِلیاسین» قرائت کرده و آن را به «ادریس» تفسیر کردهاند؛ [۹۱]
روحالمعانی، مج۱۳، ج۲۳، ص۲۰۸۲۰۹.
[۹۲]
تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۲۲.
ولی گویا « الیاس » غیر از «ادریس» است؛ زیرا در سوره انعام آمده است:«وتِلک حُجَّتُنا ءاتَینها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ نَرفَعُ دَرَجت مَن نَشاءُ اِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلیم _ و وهَبنا لَهُ اِسحقَ ویعقوبَ کلاًّ هَدَینا و نوحًا هَدَینا مِن قَبلُ و مِن ذُرِّیتِهِ داوودَ و سُلَیمنَ و اَیوبَ و یوسُفَ و موسی و هرونَ و کذلِک نَجزِی المُحسِنین _ و زَکرِیا و یحیی و عیسی و اِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصّلِحین». در این آیه، ضمیر «مِن ذُرِّیتِهِ» یا به «ابراهیم» یا به «نوح» بازمیگردد که در هر دو صورت نمیتواند مراد از «الیاس»، همان «ادریس» باشد؛ زیرا الیاس یا از فرزندان ابراهیم خواهد بود یا نوح؛ درحالیکه ادریس، پیش از نوح و از نیاکان او است. [۹۵]
المعارف، ص۱۰.
[۹۶]
الاخبارالطوال، ص۱.
[۹۷]
مجمعالبیان، ج۴، ص۵۱۰-۵۱۱.
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، بر گرفته از مقاله«ادریس در قرآن». |